به جانم آتش زدی
رنج و زخم من از توست
چرا آمدی ؟ چرا رفتی ؟
با منی و من بی توام
دست هایم را رها کن
من سال هاست زندانی این عشقم
****
دلتنگم ای بغض لجباز
من ویرانه ای بیش نیستم
ای اشکها جاری شوید
من ویرانه ای بیش نیستم
****
جاده صدایم میزند
دست هایم به دست هایت نمی رسند
از شهر تو میروم
اینجا همه چیز در حال سوختن است
دلتنگ بارانم
کی این زخم ها التیام می یابند
****
دلتنگم ای بغض لجباز
من ویرانه ای بیش نیستم
ای اشکها جاری شوید
من ویرانه ای بیش نیستم
:: برچسبها:
متـــن آهنگ,